جدول جو
جدول جو

معنی هم درد - جستجوی لغت در جدول جو

هم درد
(هََ دَ)
همدرد. دو کس که دردی مانند هم داشته باشند، به کنایه، هم فکر و غمخوار. دلسوز. غمگسار:
یار همکاسه هست بسیاری
لیک هم درد کم بود باری.
سنائی.
همه همخوابه و همدرد دل تنگ منید
مرکب خواب مرا تنگ سفر بگشائید.
خاقانی.
رفیق من یکی همدرد باید
تو را بر درد من رحمت نیاید.
سعدی.
حدیث عشق جانان گفتنی نیست
وگر گویی کسی همدرد باید.
سعدی.
مرا چندگویی که درخورد خویش
حریفی به دست آر همدرد خویش.
سعدی.
دلی همدرد و یاری مصلحت بین
که استظهار هر اهل دلی بود.
حافظ.
اگر ز خون دلم بوی شوق می آید
عجب مدار که همدرد نافۀ ختنم.
حافظ
لغت نامه دهخدا
هم درد
دو یا چند کس که دارای یکنوع درد وبلیه باشند، شریک غم دیگری غمخوار: همه همخوابه وهمدرد دل تنگ منند مرکب خاب مرا تنگ سفر بگشایید، (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از همدرد
تصویر همدرد
کسی که شریک غم و غصۀ دیگری باشد، دو تن که به یک درد یا بلیه دچار شده باشند
فرهنگ فارسی عمید
(هََ دَ)
غمخواری. دلسوزی. غمگساری. دلجوئی. دلداری. رجوع به هم درد شود
لغت نامه دهخدا
(هََ دُ)
دو تن که یکدیگر را درود گویند. دوست.
- هم درود آمدن، یکدیگر را خوش آمد گفتن:
چو با یکدگر هم درود آمدند
به آن آب چشمه فرودآمدند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ دَ)
دوتن که با هم درس خوانند. هم کلاس. هم سبق:
بشوی اوراق اگرهم درس مایی
که علم عشق در دفتر نباشد.
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
کسیکه شریک غم و غصه دیگری باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دردی
تصویر هم دردی
شرکت در درد وبلیه ای با دیگری، غمخواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم درس
تصویر هم درس
دو یا چند کس که در خواندن درسی نزد استاد شرکت داشته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
((~. دَ))
دو یا چند کسی که دارای یک نوع درد باشند، شریک غم دیگری، غم خوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دم دزد
تصویر دم دزد
جاسوس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم کرد
تصویر هم کرد
ترکیب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
متعاطفٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
Empathizer, Sympathizer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
empathique, sympathisant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سم درد، از بیماری حیوانات سم دار
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
공감자 , 동정자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
ہمدرد , ہمدرد
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
ผู้มีความเห็นอกเห็นใจ , ผู้เห็นอกเห็นใจ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
penyayang, simpatisan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
אמפת , מַזְדַּהֶה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
共感者 , 同情者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
同情者 , 同情者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
mpenzi, mshirika
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
সহানুভূতি , সহানুভূতিশীল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
empatik kişi, sempati duyan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
सहानुभूति रखनेवाला , सहानुभूति रखने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
empatico, simpatizzante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
Empathie, Sympathisant
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
empathie, sympathisant
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
сопереживатель , сочувствующий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
empata, sympatyk
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
simpatizante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
empatizante, simpatizante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از همدرد
تصویر همدرد
емпат , співчуваючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی